تولد تولد تولدت مبارک
مبارک مبارک تولدت مبارک
بیا یه آرزو کن بعدش شمعاتو فوت کن
ابو الفضل جان تا این لحظه 11 سال و 3 ماه و 10 روز سن دارد
ابوالفضل عزیزم بعد از حمام مشغول بازی و کنجکاوی در مورد گوش پاک کن است.
ای مامان به قربونت بره که اینقدر ناز بسکوییت میخوری و تعارف میکنی بهم
بعد از کلی که حرف زدم و ازت خواستم نگاه گنی به دوربین قبول کردی
سمام من اومدم خوب سدم اما نه کاملا فعلا تب ندارم و به اندازه ای خوب شدم که میتونم سیطونی کنم.
بچه ها مامانی منو بولد حمام تمیز سدم و آب بازی کردم
دوباره مثل همیشه خوسحال سلو ترد عتس گلفتن از من
دوستای خوبم سمام حوبین ؟ من ملیض بودم سه روز داغ داغ بودم وحوصله نداستم همش دلیه میتردم
مامانم همس تنارم بود و بگلم میکرد .بازیم میداد که من بیماری رو فراموس کنم .همس دارو میداد من نمیخوردم اما به زور مینداخت تو حلقم.
منم بعد از کلی گریه و بهانه کمی میخوابیدم .
این گل رو تقدیم میکنم به نفسم ابوالفضل عزیزتر از جانم وتمام بچه های ایران زمین
امیدوارم هیچ مادری بیماری و کسالت گلشو نبینه.
دو شب پیش ابوالفضلم تب شدید داشت و مامانی رو نگران کرد تا صبح بیقراری میکرد ونخوابید آخه میدونید بخاطر دندوناشه اونم دندونای نیش.
اینم عکسی از بیحالی جیگر مامان.الهی مامانی فدات شه عزیزم مامانت برات بمیره و تو رو اینطور نبینه...
هرکاری میکردم و هر اسباب بازی بود میذاشتم کنارت تا سرگرم شی و بیقراری نکنی .